کد خبر: ۷۵۲۳
۱۲ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰

پرده‌نویسی، نذر خوشنویس محله گوهرشاد

محمدتقی عرفانیان که سابقه ۲۰ ماهه حضور در جبهه را به عنوان پرده‌نویس دارد، بعد از چاپ یک آگهی در روزنامه، با تیتر «پارچه‌نویسی رایگان» کار خود را در مسجد المنتظر (عج) شروع کرده است.

مسعود نیکدل| دیوارها، سردر مغازه‌ها، مدارس و حسینیه‌های شهر هنوز هم با پرده‌های سیاه زینت داده شده‌اند. در میان سیاهی پارچه‌ها، نور و سپیدی در قالب اشعار زیبا و اذکار خاص نمایان است. اما یکی از شهروندان منطقه ما، در اقدامی خاص، به رایگان، پرده‌نویسی هیئت‌های مذهبی، مساجد و ... را انجام می‌دهد.

محمدتقی عرفانیان که سابقه ۲۰ ماهه حضور در جبهه را به عنوان پرده‌نویس نیز دارد، این روز‌ها بعد از چاپ یک آگهی در روزنامه، با تیتر «پارچه‌نویسی رایگان» کار خود را در مسجد المنتظر (عج) شروع کرده است. گفتگوی ما با شهروند ساکن در محله گوهرشاد پیش روی شماست.  

کارگاهی در آشپزخانه

دهه محرم تمام شده است، اما مسجد المنتظر (عج) هنوز رنگ و بوی عزاداری را با پارچه‌های سیاهی که روی دیوار‌ها نصب شده یا به‌صورت ریسه‌های پارچه‌ای در باد می‌رقصند، حفظ کرده است. همراه خادم مسجد به سمت کارگاه آقای عرفانیان می‌رویم.  
ساختمان اصلی مسجد را دور می‌زنیم. خادم جلو می‌افتد و ما پشت سرش کنجکاوانه مسیر را طی می‌کنیم تا به آشپزخانه می‌رسیم. یک مشعل گازی روشن است، اما روی آن چیزی در حال پختن نیست.

آقای عرفانیان به استقبال ما می‌آید. همانطور که صحبت می‌کنیم هنوز کنجکاوانه اطراف را نگاه می‌کنیم و پارچه‌ای مشکی می‌بینیم که روی آن ذکر‌های مرتبط با ایام عزاداری با خط نستعلیق نقش بسته است.

یک میز ساده آشپزی هم که روی آن به حد نیاز خالی شده است و حالا میزی کارگاهی است، در کنار دیوار واقع شده و روی آن  پرده‌ای در حال تبدیل‌شدن به اثری زیباست. «الحسین (ع)» روی آن با رنگ تقریبا قرمز نوشته شده است و در میان کلمات دیگر خودنمایی می‌کند.

با دیدن این زیبایی‌ها بی‌اختیار دوربین عکاسی را دستمان می‌گیریم و به ثبت آن‌ها مشغول می‌شویم. آقای عرفانیان در یک نگاه ساده مردی حدود چهل و هشت ساله به نظر می‌رسد.

ته ریش سپید رنگی دارد و عینکی ساده به چشم زده است که اگر با دقت به آن نگاه کنی، متوجه می‌شوی که خط وسط شیشه‌های آن، عینک را به دوبخش دوربین و نزدیک‌بین تقسیم کرده است. این مدل شیشه عینک بسیار مورد استفاده استادان هنر‌های سنتی است. زیرا در هنگام کار آن‌ها را از عوض‌کردن مداوم عینک معاف می‌کند.

 لطفا خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید؟
بنده حقیر محمدتقی عرفانیان هستم. متولد سال ۱۳۳۷ در مشهد مقدس.
(وقتی از لفظ «بنده حقیر» استفاده می‌کند، به یاد  کتیبه‌های خوشنویسی مساجد قدیمی می‌افتیم که نام خوشنویس در آن‌ها، بعد از همین عبارت می‌آید)

 در کدام محله مشهد متولد شدید؟
 در محله‌های اطراف باغ نادری و چهارراه شهدا زندگی می‌کردیم و به طبع در همان محله در دبستان ملی «جعفری» در مقطع ابتدایی و دبیرستان ملی  «جهان‌نو» تحصیل می‌کردم.

دبستان و دبیرستان‌های ملی آن زمان مانند همین مدارس غیر‌انتفاعی این دوره بودند که از دانش‌آموزان مقداری پول می‌گرفتند. دوره دبستان و دبیرستان آن زمان هر کدام شش‌سال به طول می‌انجامید. سال هزار و سیصد و پنجاه وشش بود که دبیرستان را با مدرک دیپلم تمام کردم.

 تمام‌شدن درس شما تقریبا مقارن با سال‌های انقلاب در ایران است. تحصیل را چگونه ادامه دادید؟
(کمی به اطراف نگاه می‌کند و می‌توانیم کمی غم و حسرت را در ته نگاهش ببینیم)

فضای اول انقلاب دیگر فضای درس‌خواندن نبود و زمان ما بیشتر با بچه‌های محله و مدرسه برای تظاهرات و ابراز مخالفت با شرایط، صرف می‌شد. بعد از پیروزی انقلاب، در کنکور رشته ریاضی و برای رفتن به مقاطع بالاتر شرکت کردم که با اینکه رتبه خوبی که حدود سیصد یا چهارصد بود، نتوانستم قبول شوم، چون در آن زمان کسی برای کمک به انتخاب رشته وجود نداشت و هنوز سیستم آموزشی با نظم کنونی شکل نگرفته بود.

 آیا بعد از آن هم برای ادامه تحصیل اقدام کردید؟
(پاهایش را جابجا می‌کند و به پشتی صندلی کهنه تکیه می‌دهد و به سقف نگاهی می‌اندازد)
متاسفانه دیگر شرایط برای ادامه تحصیل فراهم نشد و در سال شصت برای خدمت سربازی احضار شدم و به خدمت مشغول شدم.

 در این میان خوشنویسی را چگونه آغاز کردید؟
در سال ۱۳۶۲،  با شرکت در کلاس‌های انجمن خوشنویسی و شاگردی اساتید برجسته و بنا‌می همچون استاد اسماعیلی قوچانی به فراگرفتن خطوط نستعلیق و نسخ و ثلث پرداختم. همزمان با این دوره هم وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدم و آنجا هم به خوشنویسی مشغول. آن زمان تنها وسیله تبلیغاتی همین نوشتن روی پارچه بود.

این تبلیغات در چه قالب‌هایی انجام می‌شد؟
در آن دوره تمام فعالیت‌های خبررسانی بر پایه پرده‌نویسی استوار بود. کافی بود زمان اعزام نیرو به جبهه فرا برسد، حال باید تمام شهر را با پرده‌نویسی خبردار و این جریان را اطلاع‌رسانی می‌کردیم. البته این کار را به همراه یک تیم از دوستان انجام می‌دادیم. با اعزام به جبهه هم این، فعالیت اصلی من به شمار می‌رفت و یکی از وظایف مهم در جنگ محسوب می‌شد.

 در این‌باره می‌توانید برای ما بیشتر توضیح دهید؟
(کمی به جلو خم می‌شود تا به ما بیشتر نزدیک شود)
جبهه جنگ منطقه بسیار بزرگی دارد و این منطقه را کوه‌ها و دشت‌ها و رودخانه و جاده‌ها پر کرده است. حال اگر بخواهید از یک منطقه به منطقه دیگری بروید باید آدرس داشته باشید و آدرس هم با تابلو‌ها قابل شناسایی است.

مثلا تابلویی شما را به سمت موقعیت شهید احمدی می‌برد یا یه سمت تدارکات یا خط مقدم.  در این میان نوشتن پارچه‌هایی با شعار و آیات قرآنی برای تقویت روحیه سربازان اسلام هم باید انجام می‌شد.

‌ می‌توانید چندنمونه از این شعار‌ها و آیات را برایمان بگویید؟
(به فکر فرو می‌رود و مانند خیلی از ما همراه با فکر کردن کمی من و من می‌کند که آوا‌های کشیده‌ای میان آن‌ها به گوش می‌رسد)
آیاتی مثل «ان تنصر ا... ینصرک و یثبت اقدامکم» یا، «الا به ذکر ا.. تطمعن القلوب» و صحبت‌هایی امام راحل و خیلی چیز‌های دیگر مثل «لبخند بزن برادر».
(این را می‌گوید و خودش هم ناخودآگاه لبخند می‌زند)

 واحد تبلیغات در جبهه در چه محلی نسبت به خط مقدم قرار دارد؟
خیلی‌ها گمان می‌کنند که محل کار‌های تبلیغاتی جبهه با خط مقدم خیلی فاصله دارد؛ در صورتی که این کار یکی از ملزومات جنگ است و فاصله آن با خط، بسیار کمتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید. برای درک بهتر باید بگویم که خاکریز‌های خط مقدم در جبهه جنگ، اغلب اوقات خیلی به هم نزدیک است.

این نزدیک‌بودن باعث می‌شود تا حمله هوایی هواپیما‌های جنگی به آن بسیار سخت باشد، چون احتمال آسیب‌دیدن نیرو‌های خودی و اشتباه خلبان بسیار زیاد است. پس خلبان با رعایت یک فاصله از خط مقدم، پشت نیرو‌های طرف مقابل را مورد حمله قرار می‌دهد که درست همانجایی است که ما و بخش‌های پشتیبانی مستقر می‌شدیم و مدام مورد حمله هوایی قرار می‌گرفتیم.

 

پرده‌نویسی، نذر خوشنویس محله گوهرشاد

 آیا از این دوران خاطره خاصی هم دارید؟
(دوباره به همان حالت تفکر قبلی باز می‌گردد)
بله. خاطره که خیلی زیاد است. مثلا یکبار هواپیما‌ها برای بمباران، پشت خط آمدند و ما به سرعت از کارگاه خارج شدیم و وقتی برگشتیم دیدیم که پای یکی از بچه‌ها موقع بیرون آمدن از کارگاه به سطل رنگ گیر کرده و روی کار‌ها ریخته است. همه کار‌هایی که انجام داده بودیم پر بود از رنگ و خاک و جای پای بچه‌ها.

 وقتی به جبهه رفتید ازدواج کرده بودید؟
(چشمانش کمی گرد می‌شود و می‌خندد و می‌گوید)
من آن زمان دو دختر کوچک داشتم و و همسرم از آن‌ها مراقبت می‌کرد و پشت من به این تلاش و حمایت همسرم محکم بود. حتی یکی از دخترانم در آن دوران دچار آسیب‌دیدگی شد که مجبور شدند تقریبا تمام بدن او را گچ بگیرند.

به مدت حدود دو تا سه ماه مراقبت جدی نیاز داشت که این کار را تقریبا همسرم به تنهایی انجام دادند. برای این همه زحمت همیشه مدیون همسرم هستم. البته الان چهار دختر دارم و به آن‌ها افتخار می‌کنم.

 بعد از دوره دفاع مقدس مسیر پرده‌نویسی چه تغییری کرد؟
بعد از این دوره من باز هم در واحد‌های تبلیغات سپاه مشغول بودم و همزمان بیرون از سپاه هم برای مردم پرده‌نویسی می‌کردم. برای حجاج و برای مساجد و خیلی از مراسم که الان دیگر جای خود را به بنر‌های چاپی داده است.

من بعد از بیست سال خدمت در سپاه پاسداردان و به علت داشتن سابقه در دفاع مقدس، بازنشسته شدم و از آن زمان بصورت جدی‌تر به این کار پرداختم.

روز اول شهریور ماه امسال در یک روزنامه پرتیراژ، آگهی با شماره تلفن شما چاپ شد که در آن ذکر کرده بودید که برای مراسم و مناسبت‌های مرتبط با ائمه (ع،  به‌صورت رایگان پرده‌نویسی می‌کنید. در این باره برایمان بگویید.هر کسی به‌نوعی دوست دارد ارادت خود را به امامان شهیدمان نشان دهد.

من هم همیشه دنبال انجام این نوع فعالیت‌ها بوده‌ام. این محبت برای ما شیعیان از همان زمان که مادرانمان در هیئت‌های مذهبی به ما شیر می‌دادند در ما به وجود آمده است. اما دوست داشتم این خدمت، خدمتی ویژه و خصوصی بین من و ایشان باشد. پس به فکر افتادم که این فعالیت را شروع کنم.

در میان از دوستانم جستجو کردم تا مکان مناسبی برای این کار پیدا کنم و در نهایت یکی از دوستانم در مسجد المنتظر (عج) با هماهنگی‌هایی که انجام داد، این محل را برایم پیدا کرد.
جالب بود که روز‌های اول، دوستان و مشتری‌های قبلی‌ام باور نمی‌کردند که برایشان رایگان کار انجام می‌دهم، اما در حقیقت، من این کا را برای ائمه انجام می‌دهم نه آنها.

 آثار این بیان ارادت را در زندگی‌تان دیده‌اید؟
(چهره‌اش کمی جدی می‌شود. شاید هم این سوال او را کمی ناراحت کرده است.)

قرار نیست اگر برای ائمه کاری انجام می‌دهید با آن‌ها معامله کنید. قرار نیست منتظر باشید که در زندگی‌تان ناگهان معجزه‌ای ایجاد شود یا حتی مشکلات زندگی شما حل شود. ارتباط داشتن با ائمه بصورت خودش یک برکت است و بالاخره بی‌تاثیر نیست. خود این ارتباط باعث افتخار است و به انسان حس خوبی
‌ می‌دهد.

اینجا آشپزخانه مسجد است. آیا در اینجا برای کار راحت هستید؟
مهم این است که اینجا هم می‌شود کار کرد. امانات ساده‌ای مثل یک میز و کمی فضا برای پهن‌کردن پارچه‌ها تا خشک شدن، همه آن چیزی است که من نیاز داشتم. البته هیئت امنای مسجد به من لطف زیادی دارند و وعده داده‌اند که در آینده محل بهتری را در زیرزمین مسجد در اختیار من قرار می‌دهند.

من خودم با اینجا مشکلی ندارم. بسیار هم به آشپزی علاقمند هستم و می‌شود گفت آشپز خوبی هم هستم. البته تنها مشکل اینجا این است که زمانی که آشپرخانه به فعالیت مشغول است، من باید اینجا را ترک کنم و کارم کمی عقب می‌افتد.

 

پرده نویسی  نذری


 شما خوشنویسی را برای بیان ارادت خودتان به ائمه (ع) انتخاب کرده‌اید. فکر می‌کنید خوشنویسی چه رابطه‌ای با دین ما داشته باشد؟
(دوبار مکث می‌کند و سعی می‌کند تا راهی برای بیان دقیق آنچه می‌خواهد بگوید، پیدا کند.)

ببینید، وقتی خداوند به پیامبر اکرم در غار حراء امر کرد که «بخوان»، در حقیقت از او خواست تا از روی یک نوشته بخواند. زیرا پیامبر در جواب فرمودند که من سواد خواندن ندارم. پس از همان اول، نوشتار با اسلام همراه بود و بعد از آن هم در زمان حضرت علی (ع) قرآن کتابت شد و این کتابت قطعا با زیباترین حالت ممکن انجام می‌شده است که همان خوشنویسی است.
 اشعار زیبا و آیات و روایات قطعا به وسیله زیبانوشتن آن‌ها بیشتر تاثیر دارد و شان این آیات و گفتار‌ها اینگونه است که خوب حفظ می‌شود.

 از قدیم می‌گویند که «صفای خط از صفای دل است»، چقدر این جمله درست است؟
(جمله ما را که در حقیقت بخشی از مصراع یک بیت است تکمیل می‌کند و با کمی شرم و حیا ادامه می‌دهد)
من درباره خودم نمی‌توانم چیزی بگویم، اما دوستانم را که می‌بینم، می‌توانم بفهمم که وقتی یک خوشنویس تلاش می‌کند آیه‌ای را بنویسد یا کلامی از یک معصوم را نگارش کند، بار‌ها آنرا زمزمه می‌کند و تلاش می‌کند تا آن را خوب درک کند.

 این عمل خوشنویسان خودش به نوعی ذکرگفتن محسوب می‌شود و این زیبایی‌ها کم‌کم در دل آن‌ها اثر خود را باقی می‌گذارد. اغلب دوستان خوشنویس من آدم‌های باصفایی هستند.
 گفتگو با آقای عرفانیان که واقعا صفای خاصی در رفتارشان دیده می‌شود بسیار دلچسب است. در ادامه متوجه می‌شویم که مدت زیادی در طول زندگی‌اش به ورزش و طبیعتگردی پرداخته است.

از رشته تنیس روی میز تا دوچرخه‌سواری کوهستان که با ورود اولین دوچرخه‌های کوهستان به بازار داخلی، شروع شد. طی‌کردن مسافت حدود یکصد و چهل کیلومتری از در خانه تا کوهپایه‌های شمالی بینالود از این جمله است. در این مدت کوه‌های زیادی را به همراه هیات کوهنوردی مشهد فتح کرده است. قله هایی، چون تفتان و دماوند و غیره.

 

* این گزارش شنبه یک آبان  ۱۳۹۵در شماره ۲۱۸ شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است. 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44